ای تو به من از خود من خویشتر ...
نوشته های موبایلم را پاکسازی میکردم ..
بیشتر از هر جایی ذهنم را آنجا تخلیه میکنم !
هیچ وقت هم برنمیگردم مرورشان کنم !
میخواهم چه کنم احساس های در رفت و آمد را ... !!
خوردم به یک نوشته ی غریب !
خوابم را نوشته بودم ....
تا قبل از این که فراموشش کنم سریع به ثبت رسانده بودمش !
قطعا خواب بد را برای خودم ثبت نمیکنم ....
حرم را خواب دیده بودم ....
توی خواب ، لمس کرده بودم هر چه را که باید !
چند تا نوشته ی بعدی ،
خوردم به یک خواب خوب دیگر ....
به ازای هر صد خواب بد ،
یک خواب خوب میبینم که شاید تمام کابوس های قبلی را محو کند از بس آرام است ....
چند وقت پیش کسی پیام داد ... میگفت خوابم را دیده ...
می گفت خوابش خیلی آشفته بوده ....
بهش گفتم خواب ها همیشه آشفته اند !
اشتباه گفتم ...
بی انصافی کردم !
خواب ها همیشه آشفته نیستند ....
من بعد از این همه خواب دیدن چه صادقه و چه کاذبه ،
فهمیده ام که حال و هوای خواب را ،
روح من است که رقم می زند ....
روح بیچاره در خواب ،
می دود پی ِ همان حالی که وقتی بیدارم بهش تحمیل میکنم!
من نادم و پشیمانم از این همه تحمیل حال بد به روحم !!!
اما ؛
می شود که گاهی هم حال روحت را
حسین است که دست میگیرد ....
شاید میخواهد این گنگ ِ درمانده ،
یک نفسی این وسط ها بکشد ....
+آخرین باری که خوابم دست تو بوده را به یاد نمی آورم ...