ما عینکی ها ؛
دیدمان با همممه فـــــــــــــــرق دارد .....
دنیای ما عینکی ها
قاب دارد ..... !
شیشه ای است .... !
ما عینکی ها می توانیم هر چه را که آزارمان می دهد تار ببینیم ..... !
داستان ِ ما عینکی ها ،
کمی متفاوت است ...... !
ما عینکی ها
باید عینک را در آوریم ... و اشک بریزیم .... !
البته این برای مواقعی ست که بخواهیم تنهایی گریه کنیم .... !
اگر دلمان همدمی بخواهد ، با عینکمان گریه می کنیم ......!!!
با عینک که گریه می کنی،
او هم با چشمانت خ ی س می شود . . . . . .
اصلا هاااا !
من شب ها هم دلم نمی خوهد عینکم را در آورم ... !!
به قول پدر خواب هایم هم باید صاف باشد .... !
عینکی ها؛طرز راه رفتشان هم با دیگران فرق می کند !!!
نگاهشان فرق می کند ...
تفکرشان فرق می کند .....!
شخصیتشان فرق می کند ....!
عینکی ها دقیقند ....!
به محض ِ دیدنتان شروع می کنند سر تا پای حرکاتتان را تفسیر کردن...!
در همان نگاه اول می فهمند فاصله ی دیدشان با شما چقدر است ...!
.
.
ما عینکی ها، ترجیح می دهیم این دنیای مزخرف را با واسطه ببینیم .... !
دوست ندارم چشمم مستقیم به دنیا بیفتد . . . . !
اما ......
تنها جایی که بین عینک زدن و نزدن در تردیدم ؛
بین الحرمین است . . . !!!
نمی دانم گنبد را با واسطه و صاف ببینم یا بی واسطه و تار ..... ؟؟؟؟؟؟
قصه ی عشق ِ ما آن لحظه ای به غزلِ وصال ختم می شود ،
که انقدر به شش گوشه ات نزدیک باشم،
که عینک زدن و نزدن فرقی نداشته باشد . . . !!!
+دیروز،وسط مهم ترین همایش ِ عمرم نشسته بودم و اندازه ی عمرم داشتم مطالب شیرین میشنیدم که یک لحظه از بالای عینکم دکتر غلامی را نگاه کردم !!!
چقدرررر چشمم ضعیف شده ....
بی اغراق می گویم که برای اولین"ثانیه" در عمرم نسبت به این تار دیدن اکراه کردم !!!!
من عآشق عینکمم...!
یک کشو دارم مخصوص عینک های گذشته که دائم عوضشان می کردم!!
اصلا بار ها برای عینکی بودنم خدا را شکر کرده ام :/
گفتم این پست را بنویسم؛یک وقت کسی فکر نکند ما عینکی ها ؛
عقب میکشیم .....!!!!!
ما عینکی ها؛درست مثل ِ حقوقی ها؛از داشته هایمان کمالِ لذت را میبریمـ....!
:)