خواب صحنه ی اعدام کسی را میدیدم ....
فشار روی قلبم از خواب بیدارم کرد!
بعد از ۶ ترم
هر روز لغت "اعدام" را شنیدن
هنوز با آن انس نگرفتم . . .
وقتی شنیدم بهمن ورمزیار اعدام شد ،
تا چند روز در شوک بودم .....
چقدر راحت شده برایمان از دست دادن یک جان ِ جوان ....
اگر قاضی شوم روزی ،
قبل هر حکمی خودم را میگذارم جای متهم ...
انصاف نیست وقتی کسی را نکشتی ،
بالای دار بروی....
تا به حال به شرایط اعدام فکر کرده اید ؟؟؟
که چرا دار...؟؟چرا خفگی....؟؟؟چرا زجرکش کردن...؟؟؟
چرا در ملا عام....؟؟؟
چرا تحقیر ...؟؟؟
اصلا تا به حال فکر کرده اید که ده سال تمام،
پرونده ی قتلت در جریان باشد و تمام این مدت از این دادگاه به آن دادگاه بروی و در استرس تمام و زندان انفرادی ،
جان به لب شوی و نهایتا بگویند اعدام...؟؟؟
تا به حال فکر کرده اید که شاید شبی در یک اتاق کوچک باشی و آدم ها بروند و بیایند ...
برایت قرآن بیاورند..یک روحانی بیاید و برایت از توبه صحبت کند .... پزشک بیاید حالت را چک کند ....
چون فردایش قرار است چوبه ی دار را ملاقات کنی ....
چون مواد مخدر جا به جا کرده ای....چون اسلحه کشیدی و به نظر قاضی قصد محاربه داشتی ....
و به همین راحتی ،
قانونی
آدم میکشیم ....
از قانون کمک میگیرم تا
بی عدالتی کنیم ....
پی نوشت۱:
اعدام در ملا عام خاصیت پیشگیرانه از جرم را ندارد!
پی نوشت۲:
قاعده داریم به نام قاعده ی انطباق قوانین با زمان و مکان !
که امام خمینی صریحا آن را به رسمیت شناخته!
اعدام تعزیری ،
چیزی است که از شرع بر نیامده و صرفا ایران آن را جرم انگاری کرده!به عبارت دیگر ما آن را اعتبار کرده ایم !
پی نوشت ۳:
تنها جایی که اعدام معنا دارد،
برای قصاص است!
آن هم نه با این شرایط!...