524
جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۳۴ ق.ظ
به دلایلی مجبور به زیر و رو کردن آبریزانم شدم ...
پست های محرم از جلوی چشمم رد شد ....
بوی محرم برای لحظه ای به سرم دوید ...
بوی شب های دانشگاه امام صادق و درخت های بلندش ...بوی شلوغی هایش ....
صدای گریه های خودم را شنیدم ...
آه که یک زمانی فقط برای تو اشک می ریختم ح س ی ن .....
نگذار قطره اشکی جز برای تو بریزم .......
امان از دغدغه های واهی ... پوچ ... بی محتوا ...
امـــآن . . .
آنقدر از تو خالی شده ام، که پُر شده ام از "هیچی"...!
نگذار در این دنیا که بویی از تو ندارد غرق شوم ...
.
.
+میدانی ده ها پست ِ منتشر نشده در دل آبریزانم دارم؟؟!
++شاید زین پس بیشتر منتشر کنم ....
۰۰/۰۲/۲۴