نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم...به کسم مکن حواله!که به جز تو کس ندارم .....
يكشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ق.ظ
هـــر کدام از پنج تــــن ِ آل الله ،
هنگامه ی تحمل ِ سوزش ِ زهرهای یزیدیان ؛
ناخودآگاه صدا می زدند
"زیــــــنــــــب . . . " .......
.
زینب ؛
آرامششان بوده گویی ........
اما ....
خود ِ زینب ،
آرامشش را
از سر گذاشتن بر سینه ی ح س ی ن می گرفت همیشه . . . .
رسم ِ همسفری آن ها را هیچ گاه نفهمیدم ..... !
.
امروز ،
چه ســـــــوری ست برای ح س ی ن ....... !
یکی از دو بال ِ او ،
متولد می شود.........
بابا می گفت که پیکر ِ با سـ ــر نمی خواهد . . .
سـ ــرش را چون عـ ـلی اکـ ـبر از حنـ ـجر نمی خواهد . . .
بابا به جای من بپرس از عمه جان زینب .....
برای عــشـــق بازی اش عـ ـلی اصـ ـغـر نمی خواهد . . . ؟؟ . . .
۹۴/۱۱/۲۵