مخواه که سر من به گریه بند شود!بگو چه کار کنم که از تنت بلند شود....؟!
ای آن که نگهم داشت و کفایتم کرد ....!
رسیدم به آن بآلآی بآلآ .... !
حالا چه خوب
تمام صحنه ها می آیند و می روند ....!
گویی مــ ـــردی را می بینم که
فریاد
"هل من ناصرا ینصرنی" را سر می دهد !
یا حتی خواهری خودش را انداخته روی بدن ِ یک
بـــــ ـرادرِ بی س ر . . . !
یک لحظه گودال آرام می شود ....
همه به احترام کنآر می روند ....
عطر یآس ،
پر میکند گودال را ....!
مادر
آمده
پــ ــسـ ـرش را
ببرد ....!
فقط ....!
این چه صدایی ست ؟!؟
خدا کند نفرین ِ فــ ــاطمه دامنشان را نگیرد ....!
یک کلام روضه:
مادری در دل گودال تمنا میکرد..!
زینب اینبار برو،دل بکن استثنائا..!
از حرم تا قتلگاه زینب صدا میزد حسین:(
وااای...
آبجی نوشته هات..!
با این نوای زیبای وب.!
خودش روضه بودن برام:(