آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

".....کناره‌گیر در دنیا، همانند کناره‌گیری کوچ‌کننده از آن،

و نگرنده به دنیا، به دیدة ترسندگان از آن،

آرزوهایت از آن (دنیا) بازداشته شده

و همت و تلاشت از آرایش‌هایش برگرفته شده،

از شادمانی‌اش به سان چشمی که بر آن چیزی بخورد و

آب‌ریــــ ـــزان

شده و بسته گردد،

چشم پوشیده و اشتیاقت در مورد آخرت شناخته شده و مشهور است....."

قسمتی از زیارت ناحیه ی مقدسه،

در وصف ثارالله ....

از زبان ِ آقای زمانمان...

.


اَللّهُمَّ یا رَبِّ نَشکوُ غَیبَةَ نَبِیّنا وَ قِلّةَ ناصِرنا،


وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا و شِدَّةَ الزَّمانِ عَلَیْنا،


وَ وُقَوعَ الفِتَن بِنا وَ تَظاهُرَ اْلخَلْقِ عَلَیْنا،


اَللّهُمُّ صَلِّ عَلی محمّد وَ آل محمّدٍ


وَ فَرِّج ذلِکْ بِفَرَجٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ،


وَ نَصْرٍ وَ حَقٍّ تُظْهِرُهُ....
.
.
+این جا،نظرات تایید نمیشوند !

بایگانی

مقر فرماندهی

HARD CASES!

شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۱۱ ب.ظ

در پرونده های دشوار ،
کار خیلی پیچیده خواهد شد ...

پسر آمریکایی تا فهمید پدربزرگش اموالش را برای او وصیت کرده اقدام به قتل او کرد تا زودتر به ارث دست پیدا کند ! پرونده شعب بدوی و تجدید نظر را پشت سر میگذارد و تا دیوان عالی کشور بالا می آید !
اختلافی اساسی میان قضات شکل میگیرد !
رویکرد اول قضات :
جوان قاتل است و محکوم به حبس ابد !
همچنین با مرگ پدربزرگش صاحب ارث است و وصیت نامه معتبر و قانونی تلقی خواهد شد !!

رویکرد دوم :
یک جای تصویر ناقص است ... !
این که جوان قاتل است و محکوم به حبس صحیح ...
اما فرد ، نباید از خطای خود نفع ببرد !!
نمیتوانیم انتفاع از جرم را در نظام حقوقی بپذیریم !!
لذا جوان ،
محکوم به حبس و محروم از ارث خواهد شد !!!"

داستان را دیدی چقدر قشنگ تمام شد ... ؟؟
راسخ را دوست دارم ... با تمام اختلاف عقاید وحشتناکمان ،
یک جمله اش به اندازه ی 5 ترم حقوق خواندن من بار معنایی دارد !!!

ساعتی از کلاس گذشته بود ... ماده ی 638 قانون جزا را باز کرده بود و به تحلیل فلسفی گذاشته بود !
دستش را روی میز محکم می کوبید ! صدایش می لرزید !
حرکاتش انگار که غلامی جان خودم باشد اما محتوای حرفش نقطه ی مقابل اوست .... !
داشت داد می زد !
تمام حرف هایش را ، حرف های گاها بی انصافش را ،
به پای حرف های عمیقش می بخشم ...
به پای تمام درد مندی هایش ... به پای بی تفاوت نبودنش به جامعه ....
حتی مغالطه کاری های ناجوانمردانه اش را ...
این که هر حرفی را که نباید می زند ،
هر چیزی را با هر چیز بی ربطی مقایسه می کند ،
تا راهکار خودش را در مغز یک دانشجوی دو دل بخوراند و او را یک دله کند به سمت راهکار خودش !!

یقینا من ِ دانشجو ،
وقتی ذهنم را برای حرف های ذهن سوز او خرج میکنم ،
وقتی از حرف هایش دست و دلم گاهی می لرزد ،
گردنش حق دارم ....!
اما بی شک خواهم بخشید نواقص او را ...
خلاهایش را ،
یک جمله ی پر محتوایش در هر جلسه پر خواهد کرد .... !!!


+من این را درست در روز دوشنبه،
زمانی که برف ، به سرعت به شیشه های دانشکده میخورد و ما مجبور به نشستن سر کلاس او بودیم نوشتم !
درست زمانی که احساس کردم ذهنم،دیگر گنجایش آن همه بی انصافی یک استاد را ندارد !
استادی که پدر فلسفه ی حقوق میدانندش اما به ناپدری بیشتر شبیه است .... !
حرف هایش،سراسر تهمت است ... تهمت به پیامبر گرفته تا حکومت ما و حتی من و پدر من !!!!!
استادی که بی محابا در چشم امثال من اشک می نشاند و این را آزادگی میخواند ....!!!!

احساس کردم اگر این را ننویسم ،
اگر به خودم امید ندهم ،
قلبم منفجر خواهد شد !!!
نه که دروغ نوشته باشم...اما یقینا اغراق کردم .... !


حاشیه :
قال رفیقی : استاد نباید سیب زمینی باشد ! دکتر راسخ ِ ضد دین ِ ضد نظام ِ ضد انقلاب ِ مغالطه کار ِ باسواد ِ دردمند ؛
یک تار مویش می ارزد به استاد انقلابی سیب زمینی !!!! :)
ما با او خواهیم جنگید ... خواهیم بحث کرد ... او تغییر موضع نخواهد داد ! ما هم ! :) او از ما چیزی یاد نمیگیرد اما ما چرا ! :)
و ما علم را میجوییم ولو در چین باشد... چه رسد به این که در دستان دکتر راسخ خودمان ! :)


از راسخ بیشتر خواهم گفت !

۹۷/۰۲/۰۱
عاکف...