آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

".....کناره‌گیر در دنیا، همانند کناره‌گیری کوچ‌کننده از آن،

و نگرنده به دنیا، به دیدة ترسندگان از آن،

آرزوهایت از آن (دنیا) بازداشته شده

و همت و تلاشت از آرایش‌هایش برگرفته شده،

از شادمانی‌اش به سان چشمی که بر آن چیزی بخورد و

آب‌ریــــ ـــزان

شده و بسته گردد،

چشم پوشیده و اشتیاقت در مورد آخرت شناخته شده و مشهور است....."

قسمتی از زیارت ناحیه ی مقدسه،

در وصف ثارالله ....

از زبان ِ آقای زمانمان...

.


اَللّهُمَّ یا رَبِّ نَشکوُ غَیبَةَ نَبِیّنا وَ قِلّةَ ناصِرنا،


وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا و شِدَّةَ الزَّمانِ عَلَیْنا،


وَ وُقَوعَ الفِتَن بِنا وَ تَظاهُرَ اْلخَلْقِ عَلَیْنا،


اَللّهُمُّ صَلِّ عَلی محمّد وَ آل محمّدٍ


وَ فَرِّج ذلِکْ بِفَرَجٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ،


وَ نَصْرٍ وَ حَقٍّ تُظْهِرُهُ....
.
.
+این جا،نظرات تایید نمیشوند !

بایگانی

مقر فرماندهی

یک نفر ، یک خبر از عشق ندارد بدهد..؟؟!!!

يكشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۴۵ ب.ظ

زندگی ای را تصور کن که از صبح زود بیدار شوی،مقابلت کوهی باشد که زمین های کشاورزی رنگی مقابلش انگار که کار ِ دستی ِ خدا باشد ...
صبحانه ات،مربای آلــــــــبالو و سیبی باشد که از درخت های باغ خانه ات چیده ای ...

کاری که داری،
گذاشتن یک کلاه روی سرت باشد و
آب دادن به درخت های آلو و زرد آلویی که حالا شاخه هایشان سنگین شده ...

برای همسرت با عشق،از بین باغ؛ سبزی آش جدا کنی و بوی آش رشته،با سبزی های تازه ی کوهی،بپیچد بین اهالی خانه ‌...‌

از پنجره ی آشپزخانه ات،رقص گندمــــــــــــــــزار کناری دیده شود
و
زندگی ات،
مملو باشد از هم صحبتی با درخت ها و بوته هایی که بهشان رسیدگی می کنی...
و امیدت به دعای آن ها باشد ...

تفریح روزانه ات ،قدم زدن در گندمزار کنار خانه باشد و انقدر آرامش این صحنه برایت کافی باشد که دیگر به آینده حتی فکر هم نکنی ...

حالا پروانه های روی درخت ها هم دیگر آشنای تو اند ...

و در همین اثنا،همسایه ی کُردِ باغ کناری،
با یک عالم پنیر و عسل ،مهمان خانه ات شود ...

شب ها هم میخوابی کف بالکن طبقه دوم و کتاب مورد علاقه ات را میخوانی و هر بار که خسته شدی،کتاب را روی سینه ات رها میکنی و ستاره های آسمان را خیره میشوی...!!

اینجا،
نه اینترنت مزاحم زندگی ِ "انسان وار" ِ تو است،نه درس های بی فایده،نه استرس های زندگی شهری،نه دغدغه های پایتخت نشینی،نه ناراحتی های آدم هایی که در زندگی ماشینی دست و پا می زنند ...

اینجا می توانی نفس بکشی ...
در یک هوای تمیز ...
کنار عمه ای از گل مهربان تر ...

راستی..

با کوکوی تره و پیازچه از باغ عمه :دی

+یک دخترک کنکوری این جا با من صحبت کرده بود اما

آدرسی که گذاشته حذف شده تا من جوابش را بدهم! پیدایش کردید خبرش کنید اینجا :)

۹۶/۰۴/۱۱
عاکف...