آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

".....کناره‌گیر در دنیا، همانند کناره‌گیری کوچ‌کننده از آن،

و نگرنده به دنیا، به دیدة ترسندگان از آن،

آرزوهایت از آن (دنیا) بازداشته شده

و همت و تلاشت از آرایش‌هایش برگرفته شده،

از شادمانی‌اش به سان چشمی که بر آن چیزی بخورد و

آب‌ریــــ ـــزان

شده و بسته گردد،

چشم پوشیده و اشتیاقت در مورد آخرت شناخته شده و مشهور است....."

قسمتی از زیارت ناحیه ی مقدسه،

در وصف ثارالله ....

از زبان ِ آقای زمانمان...

.


اَللّهُمَّ یا رَبِّ نَشکوُ غَیبَةَ نَبِیّنا وَ قِلّةَ ناصِرنا،


وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا و شِدَّةَ الزَّمانِ عَلَیْنا،


وَ وُقَوعَ الفِتَن بِنا وَ تَظاهُرَ اْلخَلْقِ عَلَیْنا،


اَللّهُمُّ صَلِّ عَلی محمّد وَ آل محمّدٍ


وَ فَرِّج ذلِکْ بِفَرَجٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ،


وَ نَصْرٍ وَ حَقٍّ تُظْهِرُهُ....
.
.
+این جا،نظرات تایید نمیشوند !

بایگانی

مقر فرماندهی

مآه...

شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۹:۲۲ ب.ظ
بچه که بودم آرزو داشتم در ماه زندگی کنم !
کمی که بزرگ تر شدم تمام دنیایم شده بود کهکشان و نجوم!
به ماه به چشم یک پدیده ی علمی نگاه میکردم و سعی میکردم حفره های رویش‌را با چیزی که خوانده بودم تطبیق دهم!

عشق کویر داشتم !
به خاطر آسمان صافش ...
چون میتوانستم پیچ در پیچ های ستاره ها را ببینم !!

پدر قول داده بود برایم تلسکوپ بگیرد !
اما یادم نمی آید چه شد که تب آن از سرم افتاد ...
نمیدانم چه شد که فهمیدم تب و تاب نجوم را می شود خیلی قشنگ تر در کتاب های شعر پیدا کرد ...
من به درد بررسی علمی ماه نمیخوردم!!

دبیرستانی که بودم به ماه خیره میشدم و منتظر میشدم ببینم جنون میگیرم یا نه!!!
بعدها فهمیدم تمام این ها دروغی بیش نیست ....

ماه ،
وقتی جنون می آورد که تو در آن دستی داشته باشی ...
ماه،
تازه وقتی مآه میشود که من بدانم تو هم با من به آن خیره ای ...
ماه
به ما هو ماه؛
یک مخلوق عادی است...
"تو" باید در آن روح بدمی ‌‌‌...
۹۶/۰۹/۰۴
عاکف...