آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

".....کناره‌گیر در دنیا، همانند کناره‌گیری کوچ‌کننده از آن،

و نگرنده به دنیا، به دیدة ترسندگان از آن،

آرزوهایت از آن (دنیا) بازداشته شده

و همت و تلاشت از آرایش‌هایش برگرفته شده،

از شادمانی‌اش به سان چشمی که بر آن چیزی بخورد و

آب‌ریــــ ـــزان

شده و بسته گردد،

چشم پوشیده و اشتیاقت در مورد آخرت شناخته شده و مشهور است....."

قسمتی از زیارت ناحیه ی مقدسه،

در وصف ثارالله ....

از زبان ِ آقای زمانمان...

.


اَللّهُمَّ یا رَبِّ نَشکوُ غَیبَةَ نَبِیّنا وَ قِلّةَ ناصِرنا،


وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا و شِدَّةَ الزَّمانِ عَلَیْنا،


وَ وُقَوعَ الفِتَن بِنا وَ تَظاهُرَ اْلخَلْقِ عَلَیْنا،


اَللّهُمُّ صَلِّ عَلی محمّد وَ آل محمّدٍ


وَ فَرِّج ذلِکْ بِفَرَجٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ،


وَ نَصْرٍ وَ حَقٍّ تُظْهِرُهُ....
.
.
+این جا،نظرات تایید نمیشوند !

بایگانی

مقر فرماندهی

طلائیه بعد از باران !!!!

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۱۵ ب.ظ

یا سریع الرّضی...!

همین الان توی یکی از سایت ها ؛

خوردم به این عکس !

من ؛

دقیقا این صحنه را دیده ام !

11 اسفند ماه ؛

اول طلائیه خالی شد !

خوب که خالی شد ؛

پشت بندش بآرآن . . .

باران که آمد ؛

آسمانش ابری شد !

و طلائیه هم چنان خالی بود ..... !

هنوز هم خالی ست فکر کنم . . . !

از 11 اسفند به بعد ؛

طلائیه ی دل من خالی مانده !!!

فرمانده ی احساسم آن روز ؛

داداش همّت بود ....

همّت بود و

بـــــاکری هایمان . . .

و تنها شاهد آن روز ؛

حروف مقطعه ی باران . . .


یک نماز و یک زیارت عاشورا
در طلائیه را آرزوست !!!!

+حالا که کربلا را از نزدیک دیده ام ؛

بگذارید بگویم که سه راهی شهادت ؛

بویِ سیبِ قتله گاهِ

ح س ی ن م

را می دهد . . . !


++همین الان ؛

پنجره ی اتاقم ؛

خیس از بآرآن است !

چه هم فکریم ....

من و باران !!!!!

۹۴/۰۶/۰۹
عاکف...