آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

".....کناره‌گیر در دنیا، همانند کناره‌گیری کوچ‌کننده از آن،

و نگرنده به دنیا، به دیدة ترسندگان از آن،

آرزوهایت از آن (دنیا) بازداشته شده

و همت و تلاشت از آرایش‌هایش برگرفته شده،

از شادمانی‌اش به سان چشمی که بر آن چیزی بخورد و

آب‌ریــــ ـــزان

شده و بسته گردد،

چشم پوشیده و اشتیاقت در مورد آخرت شناخته شده و مشهور است....."

قسمتی از زیارت ناحیه ی مقدسه،

در وصف ثارالله ....

از زبان ِ آقای زمانمان...

.


اَللّهُمَّ یا رَبِّ نَشکوُ غَیبَةَ نَبِیّنا وَ قِلّةَ ناصِرنا،


وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا و شِدَّةَ الزَّمانِ عَلَیْنا،


وَ وُقَوعَ الفِتَن بِنا وَ تَظاهُرَ اْلخَلْقِ عَلَیْنا،


اَللّهُمُّ صَلِّ عَلی محمّد وَ آل محمّدٍ


وَ فَرِّج ذلِکْ بِفَرَجٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ،


وَ نَصْرٍ وَ حَقٍّ تُظْهِرُهُ....
.
.
+این جا،نظرات تایید نمیشوند !

بایگانی

مقر فرماندهی

دلــــم انقدر گنده شده
که کوه کوه ، غــــ ــــم
درش جای می گیرد . . .
و تو
آینه ی تمـــــآم نمای دلم را داری .....
دلی که حالا همه رنگ بی معرفتی دیده و
دیگر حتی زبانش به گله برای تو باز نمی شود ........
نمی خواهی آستینی برای غم هایم بالا بزنی بــــــــرادرم .... ؟؟؟

تو و آن بهشــــت ِ طــــلایی ات را در ذهنم روزی هــــــزآر بار مرور می کنم ....
رویاهای عمیقی می بافم برای دلم .........

منم....
و تو .....
آن ته ِ ته ِ طــــلائیه....
تو دیگر بی س ر
نیستی.....
تو
با آن چشـــــــم های قشنگت نگاه می کنی ......
من محو چشم هایت
به آرآمشــ می رسم .........

و راوی دوباره آرام ِ آرامـ ،

در گوشم زمزمه

می کند :

اینجا

طـــــلائیه ست .........

ش ه ا د ت
مبارکت باشد ......
هــــــمت جــــــآنم ...........
17 اسفند مآه .....

+با سری روی میز ؛

چشم هایی خیـــس از دلتنگی برای برآدرم ،

و دلی که از صد جا از رویش رد شدند......

۹۴/۱۲/۱۷
عاکف...