آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

".....کناره‌گیر در دنیا، همانند کناره‌گیری کوچ‌کننده از آن،

و نگرنده به دنیا، به دیدة ترسندگان از آن،

آرزوهایت از آن (دنیا) بازداشته شده

و همت و تلاشت از آرایش‌هایش برگرفته شده،

از شادمانی‌اش به سان چشمی که بر آن چیزی بخورد و

آب‌ریــــ ـــزان

شده و بسته گردد،

چشم پوشیده و اشتیاقت در مورد آخرت شناخته شده و مشهور است....."

قسمتی از زیارت ناحیه ی مقدسه،

در وصف ثارالله ....

از زبان ِ آقای زمانمان...

.


اَللّهُمَّ یا رَبِّ نَشکوُ غَیبَةَ نَبِیّنا وَ قِلّةَ ناصِرنا،


وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا و شِدَّةَ الزَّمانِ عَلَیْنا،


وَ وُقَوعَ الفِتَن بِنا وَ تَظاهُرَ اْلخَلْقِ عَلَیْنا،


اَللّهُمُّ صَلِّ عَلی محمّد وَ آل محمّدٍ


وَ فَرِّج ذلِکْ بِفَرَجٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ،


وَ نَصْرٍ وَ حَقٍّ تُظْهِرُهُ....
.
.
+این جا،نظرات تایید نمیشوند !

بایگانی

مقر فرماندهی

شب ها از خانه یشان صدای دعا تراوش می شود .....
صدای بهشتی بابا
که شبش را با نماز به پایان می رساند ....
و زمزمه ی قرآن مامان .......

بی هیچ ساعتی نیمه شب ها
ملائک بیدارشان می کنند برای ادامه ی دعا .......
پیاده می رود تا به نماز جماعت مسجد برسد ....
با صدای ح س ی ن ی اش
مسجد از
زیارت عاشورا پر می شود ........

به خانه بر می گردد ....
با یک سنگک دآغ در دستان محکمش....
شیر و ماست در دستان دیگرش .....
کیسه کیسه ؛ محبت در دست چپش .....
مشت مشت ؛ عشق در دست راستش ......
لبخند روی لب هایش ....
کیلو کیلو ؛ خدآ
در نگاه مهربانش. .....
در چشم های طوسی رنگش ........
خدآ .......
چه آفریدی تو ..... ؟؟؟
مثلا خواسته ای بنده ات را به رخم بکشی. .... ؟؟
کوچک بنده ای چون من
به رخ کشیدن ندارد که ....
خودم می دانم در ته صف بندگی ایستاده ام .....



+یک زن و شوهر را در اوج دیدن خییییلی لذت دارد ...... !
نقطه ی اوجشان را آنجا دیدم که
مامان بزرگ جان به بابابزرگ جان گفت :
ایشالا خدا حاجت دلتو بده !
هر چند که می دونم حاجت دلت ؛
همون حاجت دل منه ..... !
و بابابزرگ جان نگاهش را از رو به رو به همسرش گرفت و :
دوستت می دارم خانوم من ....... !
کی مثل من همچین زنی داره .... ؟؟؟

.

.

+بیشترین عکس های سلفی ام را با بابابزرگم دارم !!

آن هم در گوشه گوشه ی عراق .........!

۹۴/۱۲/۱۵
عاکف...

نظرات  (۱۴)

۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۱۵ شِمِلـ ــیا
نوشته هاتو خیلی دوست دارم *_*
پاسخ:
مچکر :)
۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۲۲ رفیق کربلایی...
یه لحظه یاد بابابزرگ خودم افتادم.. بابابزرگی که هیچ وقت ندیدمش ولی صداش ... خاطراتش... عکساش.... وحتی اسمش مرهم دلمه تو لحظه های تنهایی.... ایشالا همیشه ی خدا سایه ی بابابزرگت بالای سرت باشه....
پاسخ:
خدا رحمتش کنه عزیزم :)
.
با گوشی خودم 
با اینترنت خودم 
سر جزا
با اسم خودت نظر گذاشتی :)
این یک شیوه ی بسیار جدید :)
از سکوت بیرون اومدی تبریک می گم :))
خوشبحالشون
۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۵۱ عارفه الزهرا
ای جانم خداحفظشون کنه
پاسخ:
ممنونم :)
سلام

ااای جاااانم
خدا حفظشون کن برای هم و برای شما 

کیلو کیلو ؛ خدآ
در نگاه مهربانش. .....

چه لذتی داره نگاه کردن به چنین نگاه مهربانی

یاعلی
پاسخ:
سلام 
ممنون از دعای خیرتون 
بله خیلی کیف داره :)
یا حق 
به به..چه زوج مسلمونی :)
پاسخ:
:)
عالی بود
خوش به حالشان
پاسخ:
ممنون 
:)
۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۶ عطر سیب یار
خدا حفظشون کنه ان شاالله. 

پاسخ:
انشاءالله...
سلام 
بسیار زیبا بود 
وبتون محشره 
ان شاالله که غم و غصه برای هیچکسی نباشه 
التماس دعای فرج 

پاسخ:
سلام 
ممنونم
انشاءالله.....
یا حق .. 
ای جانم! :) خوشبحالتون قدرشونو بدونید!
پاسخ:
:)
بله روی چشمام باید بذارمشون :)
۱۵ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۴۹ دختر مهتاب .....
متنات عالین
پاسخ:
:)
آخی....... 
لذت بردیم.
با اونا هم عکس سلفی داری؟ باریک ا... :)


________________________________
پرده نشین: jameolhoda.ir
پاسخ:
بله بله :)
یک بابابزرگ دارم در سخت ترین شرایط پایه ی عکس می باشد :)
سلام علیکم مومن
خدا حفظشون کنه براتون
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب
پاسخ:
و علیکم السلام 
ممنونم 
یا حق 
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۱۸ سوخته دلان
سلام رحمة الله
ان شاالله همیشه در پناه آقا باشند
#خدا_قوت!
التماس دعا
یاعلی ع
پاسخ:
سلام
ممنونم
محتاجم....
یا حق ....