از دست دیگران به کناری گریختم...از دست خویشتن به کجا میتوان گریخت؟؟
يكشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۴ ب.ظ
لنز دوربین را روی چشم هایش زوم کردم ...
فکوس را روی چشم هایش گذاشتم و هر چیز جز آن بود تار شد ....
و این عکس،
شد آیینه ی تمام نمای زندگی من ....
هر چه هست چشم های توست .....
و بقیه،
انگار که نیست .....
فقط بخند ...
++دو هفته مانده تا در هوای تو نفس بکشم دوباره ...
دو هفته مانده به تو برسم اما از همیشه دل گرفته ترم ....
و خسته تر ....
اصلا نمی دانم جانی برایم مانده که از نجف تا تو را پیاده بیایم یا نه .....؟؟
شاید محتاج آن یک قدمی ام که پدرم می گفت ...
شاید ....
۹۶/۰۷/۲۳