شب های تولدت من بیشتر از همیشه اشک میریزم ...
به این فکر میکنم که اگر چنین شبی نبود و من تو را نداشتم،
قطعا مدت ها پیش خودم به زندگی ام پایان میدادم ...
من بدون تو چه خواهم شد حسین .... ؟؟؟
چه دلیلی قشنگ تر از تــــــــو برای نفس کشیدن ....؟؟
و چه عشقی پاک تر از عشق تو ....؟؟؟
و چه نــــــــــــگاهی ســـــــــبز تر از نگاه تو بر سر زندگی ام ... ؟؟؟؟
امشب انگار تازه بشر کامل میشود .....
حیات میدود در رگ های بشر .......
و تــــــــــو ؛
می آیی . . .
حالا انسان میتواند به محبت تو تکیه کند . . .
و تو آن کشته ای هستی که با شهادتت،
پناه دادن هایت تازه شروع میشود . . .
دوست داشتنت در ظرف وجودی من نمی گنجد و این تنها عشقی است که بی پاسخ نمی ماند .....
امید دارم که هیچگاه از زیر سایه ات بیرون نیایم ....
امید دارم که نگذاری هیچگاه دور از تو باشم ......
دوستت دارم آرام جان و دلم .....