آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

یک کربلاء ع ط ش . . .!

آبــ ریـ ــــزان

".....کناره‌گیر در دنیا، همانند کناره‌گیری کوچ‌کننده از آن،

و نگرنده به دنیا، به دیدة ترسندگان از آن،

آرزوهایت از آن (دنیا) بازداشته شده

و همت و تلاشت از آرایش‌هایش برگرفته شده،

از شادمانی‌اش به سان چشمی که بر آن چیزی بخورد و

آب‌ریــــ ـــزان

شده و بسته گردد،

چشم پوشیده و اشتیاقت در مورد آخرت شناخته شده و مشهور است....."

قسمتی از زیارت ناحیه ی مقدسه،

در وصف ثارالله ....

از زبان ِ آقای زمانمان...

.


اَللّهُمَّ یا رَبِّ نَشکوُ غَیبَةَ نَبِیّنا وَ قِلّةَ ناصِرنا،


وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنا و شِدَّةَ الزَّمانِ عَلَیْنا،


وَ وُقَوعَ الفِتَن بِنا وَ تَظاهُرَ اْلخَلْقِ عَلَیْنا،


اَللّهُمُّ صَلِّ عَلی محمّد وَ آل محمّدٍ


وَ فَرِّج ذلِکْ بِفَرَجٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ،


وَ نَصْرٍ وَ حَقٍّ تُظْهِرُهُ....
.
.
+این جا،نظرات تایید نمیشوند !

بایگانی

مقر فرماندهی

"رای موافق 177 نفر !!

مخالف 1 نفـــــــــــــر !!

از این به بعد آقای بنی صدر به عنوان یک رئیس جمهور از قاموس جمهوری اسلامی ایران حذف شده است !! "

این آخرین جمله ی مجلس در مورد عدم کفایت سیاسی بنی صدر بود !

چند روز بعد

تصویر نمایندگانی که با ویلچر و برانکارد در مجلس حاضر شده بودند ،

قاب ِ رسانه ها را پَر کرد !


قضیه از این قرار بود که چند روز بعد از عزل بنی صدر ،

منافقان طرفدار او ،

هفتم تیر ماه ، دفتر حزب جمهوری اسلامی را منفجر کردند !

72 نفــــــــــــــــر

من جمله 27 نماینده ی مجلس شهید شدند !

عده ای از نمایندگان نیز به شدت مجروح شدند !

ولی برای آن که جلسات مجلس از رسمیت نیفتد و کشور دچار اختلال نشود

این نمایندگان با هر حالی که داشتند در صحن ِ علنی ِ مجلس حاضر شدند !

.

.

بیاییم این طرف !

شما را به خدا محض ِ خنده هم که شده یک روز بروید مجلس را ببینید !!!!

رسمیت مجلس از "خدای رنگین کمان" ها کاملا مشخص است !!!

شما را به خدا !!! نگاه کنید ببینید دارید چه کسانی را انتخاب میکنید !!!!!!!!!!!

بگذریم .... !

که ترجیح می دهم فقط ارجاعتان دهم به صحیفه ی امام ! ج 21 ، ص 11 :



مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رای دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسؤولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنج‌دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه‌جو، اسلام پاک‌طینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی(ص)‌ باشند و افرادی را که طرفدار اسلام سرمایه‌داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌‌‌طلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایی هستند طرد نموده و به مردم معرفی نمایند!

.
هفت ِ تیــــــــر باید می نوشتم...از شهید ِ بهشتی ِ دانشگاهم ....

شهیدی که هر روز

وقتی میخواهم از در دندانپزشکی خارج شوم

عکس ِ چهره ی بهشتی اش

که پشت ِ سرش را درخت های دانشگاه پُر کرده ،

ناخودآگاه لبخندم را پر رنگ میکند !

بهشت ،

گوارای وجودت... !

که در بهشــــــتت

وجود ِ مــــــــن

آرامــــ گرفته است .... !

:)

اگر شهادت نبود ،دست ِ دین به جایی نمی رسید !

شهید بهـــشــــــــــــتی :)

عاکف...
۰۹ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۲

یک مسوولیتی مانده گردنم ....

که باید متنی را بنویسم برای نشریه ی نهاد !!!

یک هفته ست دارم خودم را می کشم بلکه بتوانم دو خط بنویسم !!!!

هیچ !!!!اصلا انگار دلم خشکیده :/

امروز با پیام های مطهره و زینب چشم باز کردم !!!

انقدر لفتش داده بودم که دیگر واقعا حس بدی داشتم از ادامه ی این وضع!!

اندر چه کنم نکنم ها 

تصمیم گرفتم آبریزانم را زیر و رو کنم تا یک متن فعلا ازش بیرون بکشم !!

نشریه ی اول از سر بگذرد تا دومی خدا بزرگ است !!!

کل آبریزان را ورق زدم ....

پست به پستش را خواندم.....

با هر پستی خاطره ای تداعی می شد ....

بعضی پست ها واقعا خنده را بر لبم می نشاند....بعضی ها هم ....

اما تمامشان برای من عزیز است ....

خواندن نوشته های ساده ام خالی از هرگونه حرفه ی ادبی 

انگار که روزهای یک سال اخیر را جلوی چشمم مرور کرد .... !!!

تولد آبریزان را ننوشتم اینجا....اما یادم بود که یک ساله شد .....

آبریزان من خیلی خوب شروع نشد 

اما الان حالش خیلی خوب است .... روز به روز بهتر می شود ....

حال خوبش 

حال مرا هم خوب می کند .....

خدا می داند که چه بلایی سر پست های اینجا آوردم .... !!!

از هر پست یک خط برداشتم و به هم ربطشان دادم تا یک متنی درآمد :/

البته که دست آخر پست ِ "طرماح" جان برای چاپ نشریه اولی برگزیده شد !!!!!

.

این که مدتی ست نظرات را تایید نمی کنم دقیقا دلیلش را نمی دانم خودم هم !!

اما اینطور راحت ترم انگار ....

تمام حرف هایتان را می خوانم ...

اما در معرض عموم به نمایش نگذارم بهتر است!!

.

+این که دیگر گفتن ندارد .....

در جواب تمام التماس دعاها 

یک "محتاجم" گذاشتن و با خبری هایمان از دل ِ یکدیگر.... !!!

امشب هم 

التماس دعا ....

یا حق .....

عاکف...
۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۸:۵۳

مظلومیت پدرم
در تمام تاریخ نمایان است ......
پدر را مستقیما در شــــــهرش باید عاشق شد .......
باید پدر را ذره ذره در گوشت و پوست و استخوانت تزریق کنند تا بفهمی
"علـــــــــــــی"
اگر نبود
بشریتی نبود ......
حیوانیت سراپای آدمیزاد را گرفته بود .....


مسجد کوفه
پشت محرابش نماز را به جماعت خواندم .....
امام جماعت که بود را نمی دانم ....
فقط می دانم کل نماز
چادرم از اشک خیس شد و تمام حواسم
پی ِ محراب ِ طلا گرفته ی خـــــــــــــــآلی از علی .......

بعد نماز
همه هجوم بردند سمت محراب ِ طلا و در آغوش گرفتنش .....

از دور ایستادم و فقط نگاه کردم ......
فعلا وقت متبرک کردن تسبیح های دستم نبود .....
این مردمانی که اینطور محراب را چسبیده اند
اگر ۴۰ هجری بودند ....
اگر ۵۰ هجری بودند......
اگر ۶۱ هجری بودند ....
همینطور به صاحب این مقتل ها میچسبیدند و رهایش نمی کردند ..... ؟؟؟؟؟؟
آن لحظه حس کردم ما
ضریح پرستیم ..... !!
تا اماممان را شهید نکنند
مظلومیتش را نمی بینیم .....
خودمان را می زنیم به کوری ....
به حماقت .....
به نفهمی .......
مگر همین الان مـــــــــــــــهدی نیست ..... ؟؟؟؟
اگر آنقدری که مردم جلوی ضریح امام رضا چادر به کمر میبندند و همدیگر را له می کنند تا دستشان به ضریح بخورد ؛
گویی که استغفرالله آن پنجره های ضریح امامشان باشد ؛
کمر همت میبستند برای رسیدن به امام عصرشان ،
الان دستمان در دست ـ مهدی بود ..... !!

می ترسم دوباره محراب تکرار شود .....
گودی قتله گاه را دوباره ببینیم ........
دوباره شاهد قاعدین و ناکثین و توابین باشیم .....
م ی ت ر س م .....
من هم جزءشان باشم و . . . . . .

+پدر .....
نمی توانم امشب روضه ی تو را بشنوم . . .
نمی خواهم شادی ِ بی وصف ِ دلم
ناشی از دوباره دیدن ایوانت را امشب خراب کنم ......
چه خودخواه شده ام . . . .
پدر ........
بیا و به پرنده های حیاط خانه ات امشب رحــــــــــــــــــم کن .....
ببین چطور دامانت را گرفته اند پدر...........
پدر .... در خانه را باز نکن . . . .
پا بیرون نگذار پدر . . . . .
نامردان پشتت صف می بندند . . .
یک عالم بچه را نگذار یتیمانه ناامید شوند .............
پدر .........
عآشقت شده ام . . . بی آن که بدانم کِی ........
و مگر ح س ی ن ِ من و تو
یک نفر نیست ........ ؟؟؟؟؟
پدر..........
به ح س ی ن رحـــــــــــــم کن . . . .
تو نباشی
چه تنها می شود دلش .........
پدر .......!
خانه ، بزرگتر می خواهد .... سایه ی سر می خواهد .....
تو هم اگر بروی . . . . .

++مسجد کوفه .... محراب و خانه ی پدر....محل قضاوت پدر .... نمازش کامل است .... !
و این یعنی
خانه ی پدر هم
مثل کربلا
وطن توست ... !

عاکف...
۰۴ تیر ۹۵ ، ۱۳:۱۶

انقدر امسال مهمانی شلوغ بود و کارها زیاد که اصلا متوجه نشدم اذان نزدیک است ...
یک هو یک صدای" الله اکبر" ی فضای ساختمان را پُر کرد ....
این الله اکبر از این حنجره
امن ترین .... امن ترین ترکیب واژه ای ست که من دارم .....
دلم می خواهد صدایش را بغل بگیرم ....
صدایش طعم ِ بهشت دارد .....
آغوشش خبر از بهشت می دهد ........
خانه اش مثال ِ بی مانند ِ بهشت است .....
بهترین روزهای عمرم،
تمام سفرهای کربلایم را او همنفسم بود ....
بی شک اگر او نبود
زندگی ِ من
مسیرش بی حسین می شد ......؛
چادری روی سرم خودنمایی نمی کرد ......؛
دغدغه ی کربلایی نبود ......؛
حضرت آقایی در دلم ریشه ندوانده بود .... ؛
نماز انقدر آرامم نمی کرد ......؛
و هممممه چیز
بوی دیگری داشت ........
زندگی من
چه مزخرف بود اگر او نبود ........
اصلا اگر او نبود
دل من از محبت خالی می ماند. ......
پشتم بی تکیه گاه می شد .....


+تولدش امسال مصادف شد با افطاری ِ رویایی اش.....
سال هآست پدربزرگم تولد امام حسن ۵۰۰ نفر مهمان میکند ....
امسال تولدش با عشق ِ غریبش در بقیع
یکی شد. .... !!!

عاکف...
۰۳ تیر ۹۵ ، ۰۱:۲۴

"نمی توانم" سررشته ی کلام را به دست بگیرم و بنویسم .... !!
مثل همیشه به او فکر کنم و هر چه بر زبان دلم می آید
روی دفتر ِ آبریزانم حکاکی کنم .......

فقط می دانم که مثل همیشه،
درست آن وقتی که دیگر عطش دوری اش ؛
دلم را مثل کویر بی آب و علف کرده بود،
مرا خواند .......
خنده ی از ته ِ ته ِ دلم را امروز زدم .......
اشک شوق را امروز ریختم ......
حالم امروز خوب شد ........
نگاهم امروز جآن گرفت .....
صدای تپش قلبم را تازه امروز شنیدم .......

دوباره همان تاریخ ... 

دوباره حوالی تولد خودم ..... 

دوباره تولد ِ امام رئوف......

.

عاکف...
۳۰ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۵
اگر بدانی چقدر بغض آماده کرده ام برای ماه ِ ماهت ......!
اگر بدانی چقدر حرف جمع کرده ام سَر ِ دلم ...... !
اگر بدانی که دیگر جآ ندارم برای بغض ...... !
اگر بدانی چطور دم به دم می خواهم برایت آه بکشم .....!
اگر .... اگر ..... اگر .....


اما .....
ماهت نیامده،حالم را خوش کرده.....!!
بوی رمضان می آید .......
بوی نگاهت ....
بوی دستت. ......
بوی مهربانی ات ......!
بوی عشق ِ بندگی می آید. ...!
دلم
برایت ت ن گ شده خدآ ......!!
رمضان که می آید
از همیشه نزدیک تری ......!
می دانستی ..... ؟؟؟؟
عاکف...
۱۷ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۰۱ ۱۳ نظر

آغوشــــت
به وسعت ِ "کلّ ارض" گشوده است ......
سایه ی نگآهــــــت،
سایه ی سرم ......
دیوار های حـــــرمت؛
تک تکیه گــــــاه ِ شانه هایم ......
و دست مهربانت،
امید دختری که حالا آغوش پــــــــــــدرانه می خواهد .....!!!
نکند رهایم کنی ح س ی ن ............

تو 

تمآم دارایی منی ....

در امــــــــــن ترین جای دلم 

جایت می دهم ........


+از آن لحظاتی ست که دارم نگآهش می کنم و دوســـــــتت دارم هایم را نثارش می کنم ......

عاکف...
۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۰
عاکف...
۱۰ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۰ ۱۱ نظر

بعضی وقت ها می شود که ....او رفته ....
اما تو ....
اما تو هنوز مانده ای ....
همانجا ....
روی همان نیمکت ......

خیره به گذشته هایت با او ....
خیره به سایه ی دست هایتان روی نیمکت .....
آدم چه می داند لحظاتی بعد
چه بر سر خودش "می آورد" .......

تو چه می دانی قرار است از فردا
یک به یک آدم ها را با او مقایسه کنی و به خودت تشر بزنی
که "ه ی چ کسی برای تو
او
نمی شود" ......
هیچ دستی گرمای دست او را ندارد....
و دیگر هیچ نگاهی وجودت را به آتش نمی کشاند ......
تو چه می دانی ای دل بیچاره ی من ..... ؟؟
که قرار است چقدر تاریک و سوت و کور شوی از نبود ِ او .....
هیجاناتت تماما می خوابند و دیگر "او"یی نیست که با دیدنش ، سر جای خودت بند نشوی ......

و از شدت تپش
ســــــــینه ی مرا به درد آوری ......

جایت خالی .....
که ببینی نگاه مُرده ی مرا ........



+هر کسی برای خودش یک موسیقی دارد که حس کند خواننده دارد بیت به بیت را جای او حرف می زند .....!!!

هر کسی دلش می خواهد برای یک بار هم شده یک آهنگ را به عزیز دلش بفهماند .....!!!
مدت هاست شب تا صبح در گوشم می خواند این خواننده ...
دانلود

عاکف...
۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۵ ۹ نظر

نجف تا کربلا ،

پدر

موکب به کوکب می گفت

"امام زمان باهاته" ........ !
.
حالا

موکب به موکب ِ زندگی ،

که در هر کدامش می ایستم تا خستگی هایم را زمین بگذارم

یقین دارم

مهـــــــــــــــــــدی ِ فاطمه

با من است .........

صبر ِ این روز هایم

حاکی از حضور ِ نگــــــآهـــــــش است ........

و تنها امیدم به یک حدیث از پدر امت است .....

"مهــــــــــدی نمی آید مگــــــــر ناگهانی ...... "

امیدم به تمآم ِ لحظه های

نـــــــــــآگهانی ست .......

که طنین ِ "انا المهـــــــــــــــــــدی"

ق ل ــــب ِ شیعه را

آرآمـ گرداند .........


دعــــآ کن برایم آقا .....

به راستی که جز به تـــــــــــو

التـــــمآس کردن را نمی پسندم ......


+عزیز ِ دلم را
فردا به همسرش محرم می کنند ......
دعــــآ می کنم برای دل ِ پُر اضطرابت امشب ..... !
زندگی ِ تو
چشم ِ خـــدا را خیره می کند ...... !
شک نکن ..... !

.

هم عیدتان

و هم خردادتان مبآرک :)

عاکف...
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۹